کاش می فهمیدی ....قهر میکنم
تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی:
بمان...
نه اینکه شانه بالا بیندازی
و آرام بگویى:
هر طور راحتى
کلمات کلیدی:
ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست قلب تو پر بود از ماه و هزاران پنجره ماه را از پشت یک دیوار دیدن ساده نیست بوسه هایت دلنشین و خنده هایت دلفریب طعم تلخ این جدایی را چشیدن ساده نیست باز هم آمد بهار اما هوا افسرده است قلب من آتش گرفت از دوریت باران من از دل این آتش سوزان پریدن ساده نیست پادشاه قصر قلبم حکمران با شکوه ساده دل دادم ولی این دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
آه از دست زمستان هم رهیدن ساده نیست
کلمات کلیدی:
موج عشق تو اگر شعله به دلها بکشد رود را از جگر کوه به دریا بکشد گیسوان تو شبیهاست به شب اما نه شب که اینقدر نباید به درازا بکشد خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد عقل یکدل شده با عشق، فقط میترسم هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد
من خودم خواستهام کار به اینجا بکشد یکی از ما دو نفر کشته به دست دگریاست وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد
زخمی کینهی من این تو و این سینهی من
کلمات کلیدی:
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی تو هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق وسکوت تو جواب همه مسئله هاست
کلمات کلیدی:
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟ تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق کن ای که شاعر سوختی، پروانه میخواهی چه کار؟ مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟ مثل من آواره شو از چاردیواری درآ ! در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟ خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟ شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟
دوستت دارم پریشان ، شانه میخواهی چه کار؟
کلمات کلیدی: